بايد به اين مساله توجه داشته باشيم كه اگر امروز در المپيك لندن موفقيت نتيجه بخش بوده به دنبال بررسي عوامل و تقويت آن باشيم. در كشتي فرنگي موفق به كسب سه مدال شديم؛ با كنار گذاشتن اين سه مدال در آن صورت ميتوانيم ارزيابي درستي نسبت به وضعيت كاروان ورزشي ايران نسبت به المپيك پكن باشيم. در اين صورت مي بينيم كه وضعيت رده بندي كاروان تفاوت چنداني با المپيك پكن نداشته است.
همچنين در دووميداني اگر موفق به كسب يك مدال نقره شديم، بايد عوامل اين موفقيت بررسي شود كه اگر تاكنون در رشته دووميداني مدالآور نبوديم، چه عاملي سبب شده كه امروز به چنين موفقيت خوبي دست يابيم و چگونه بايد اين موفقيت را حفظ كنيم كه در دور بعد اين مدال را تكرار كنيم. بدون شك اگر برنامهريزي خوبي صورت نگيرد، امروز در رتبه هفدهم قرار داريم در دور بعد به جايگاه پايينتر تنزل پيدا خواهيم كرد.
** بايد نتايج المپيك بررسي دقيق شود تا جايگاه خود را در المپيك بعدي از دست ندهيم
ـ در موفقيتهاي كه امروز كسب شده، بايد سهم برنامهريزي و تلاش فردي خود ورزشكار را از هم تفكيك كنيم. اگر در اين بررسي برنامهريزي نقش اساسي در موفقيت كاروان ورزشي ايران داشت، در المپيك بعدي نيز رتبه بهتري را كسب خواهيم كرد، اگر چنين نباشد و سهم ورزشكار و مربي در اين موفقيتها نقش بسزايي داشته است، بدون شك با خارج شدن ورزشكار در طي چهار سال آينده، جايگاه خود را مجدد از دست خواهيم داد و حركت رو به جلويي را نخواهيم داشت.
لذا بايد اين مساله به طور دقيق موشكافي شود كه چه عواملي در موفقيت كاروان ايران در سيامين دوره بازيهاي لندن سهم بسزايي ايفا كرده است. قبل از اعزام تيمها به بازيهاي المپيك لندن همه اعتقادات بر اين باور بود كه احتمال كسب مدال در كشتي آزاد و تكواندو بيش از ساير رشتهها است و در كشتي فرنگي در خوش بينانه ترين حالت كسب يك تا دو مدال بود كه البته اين امر ميسر نشد و ما ديديم كه در وزنهبرداري بر اساس آنچه كه پيشبيني شده بود، تحقق پيدا كرد و در ساير رشتهها به جز كشتي فرنگي عملكرد رو به رشدي نداشتيم. البته نتايج كشتي آزاد به نسبت بازيهاي المپيك پكن قابل قبول بود، اما آنچه كه در اين دوره از كشتي آزاد انتظار مي رفت، نتايج بهتر از كشتي فرنگي و المپيك پكن بود.
در اين ارتباط شايد نقش برنامهريزي در موفقيتها بسيار كمتر از سهم ورزشكار و خود مربي بود كه همه به اين موضوع اذعان داشتند و معتقدند بودند كه نقش بنا در موفقيت كشتي فرنگي و تسلط و احاطهاي كه به اين تيم در مدت زماني كه در اختيار داشت، تاثير بسزايي داشته است. در مورد كشتي آزاد هم بايد اين مساله را در نظر گرفت، مدت زماني كه رسول خادم كشتيگيران آزاد را در اختيار داشت، نسبت به فرنگي كمتر بود و اين مساله تا حدودي ميتواند در نتايج كسب شده در كشتي آزاد اثربخش باشد.
** عملكرد آزادكاران تحت تاثير فشار رواني موفقيت كشتي فرنگي
ـ اگر در بازيهاي المپيك لندن برنامهريزي نقش بسزايي داشته، ما بايد بتوانيم چندين مربي ديگري همانند محمد بنا در كشتي فرنگي تربيت كنيم كه با نبود وي با خلاء مربيان توانمند و با تجربه مواجه نشويم. همچنين اگر به ارزش گذاري يك مربي بخواهيم نگاه كنيم، مثلا بخواهيم مبلغ 100 تا 200 ميليون تومان به محمد بنا به خاطر عملكرد خوبش در المپيك بدهيم، واكنش مناسبي در برابر افتخارآفريني وي نيست، چون وي سهم زيادي در موفقيت تيم داشته و بايد در اين زمينه عدالتي برقرار شود و اين عدالت زماني ميسر است كه به وي امكانات خوب و يا آكادمي كشتي را در اختيار بنا قرار دهيم تا بتواند مربيان برجستهاي همانند خود براي چهار سال آينده تربيت كند. اين به واقع ميشود يك برنامهريزي در جهت كسب موفقيت و ديگر نميتوان گفت موفقيت در المپيك به خاطر تلاش فردي بوده نه برنامهريزي.
در كشتي آزاد نيز اگر بخواهيم قياسي در خصوص عملكرد اين تيم در لندن داشته باشيم، مي بينيم كه كشتيگيران زيادي بودند كه قادر به كسب حتي طلا بودند، اما به دلايل مختلفي از رسيدن به چنين موفقيتهايي باز ماندند.
البته بايد بپذيريم دغدغههايي كه در كشتي آزاد وجود دارد بيشتر از كشتي فرنگي است. همچنين مسايل حاشيهاي نيز بي تاثير نبود. ضمن اين كه من معتقدم پس از موفقيت كشتي فرنگي در المپيك بار رواني زيادي روي آزادكاران بود كه من به نوعي تلاش كردم اين مساله به رسول خادم منتقل كرده و راهكارهاي لازم را جهت كاهش اين بار رواني گوشزد كنم، اما متاسفانه فرصت و امکان ارتباط میسر نبود.
سه مدال طلاي كشتي فرنگي بار رواني زيادي را روي كشتيگيران آزاد پديد آورد و موجب بالا رفتن سطح انتظارات نسبت به اين رشته شد. در حالي كه به نظر ميرسيد هر كدام از آنها شرايط خاص خود را داشتند. اما متاسفانه ديدگاه ها جور ديگري بود و ما همان نتايجي كه در المپيك پكن براي حميد سوريان به وجود آمد، اين بار اين فشار به آزادكاران منتقل شد.
اين مساله كاملا در جريان مسابقات به وضوح ديده ميشد كه به دليل موفقيت فرنگي كاران عملكرد آزادكاران تحت تاثير موفقيتهاي آنها قرار گرفته و به درستي نتوانستند انتظاراتي كه از قبل پيشبيني ميشد در بازيهاي المپيك تحقق ببخشند.
** حضور روانشناس در كنار تيم تاثير بسزايي در تغيير نتايج آزادكاران داشت
ـ حضور يك روانشناس كه بتواند بار رواني ورزشكاران را كاهش دهد و فشار رواني را به درستي مديريت كند، در جريان رقابتهاي كشتي آزاد كاملا احساس ميشد. البته رسول خادم خود فردي توانمند در اين زمينه است، اما به نظر ميرسد بايد در كنار وي يك روانشناس حضور داشت تا راهكارهاي لازم را براي كاهش اين بار رواني ارائه ميداد.
كاروان اعزامي ما به بازيهاي المپيك از وجود يك مربي روانشناس برخوردار نبود. درست است كه در اين بازيها 12 مدال كسب كرديم و واقعا عملكرد موفقي داشتيم، اما می توانستیم نتایج بهتري هم کسب کنیم .در نظر داشته باشیم که اگر مدالهاي نقره به طلا تبديل میشد جایگاه ما کجا بود؟ شاید حضور یک فرد که می توانست بعنوان روانشناس در کنترل فشار های روانی در کنار کاروان اعزامی و ورزشکاران باشد در تحقق اين امر واقعا تاثيرگذار بود و جايگاه بهتري را براي تيم ايران در جدول ردهبندي رقم ميزد.
*شكست يوسف كرمي به دليل مشكلات رواني بود
البته از بعد علمي من اعتقاد دارم كه اگر كشتي آزاد ابتداي امر روي تشك ميرفت، به طور قطع يقين امروز ما صاحب يك مدال طلا بوديم، چون در آن صورت بار رواني كمتر بود. اين بار رواني نه تنها در مورد كشتي، بلكه در مورد تكواندو نيز گريبانگير ورزشكاران بود. به طوري كه تصور ميكنم قضيه يوسف كرمي و ناكامي وي در بازي المپيك كاملا بار رواني داشت و اين چيزي بود كه قبل از اعزام وي به بازيها در حريفان وي احساس ميشد، چرا كه حريفان يوسف كرمي تصور نميكردند كه به راحتي از وي امتياز بگيرند. وي زماني كه اولين رقابت خود را ميخواست به نمايش بگذارد، از لحاظ بار رواني بازنده بود و اصلا احساس يك قهرمان را نداشت. وي حتي در ضعيف ترين حالت ممكن نيز چنين امتيازاتي را از دست نمي داد، ولي در اين مسابقات به وضوح ديديم كه به راحتي حريفانش بر سر يوسف كرمي ضربه وارد ميكردند و سه امتياز به دست مي آوردند و اين چيزي دور از انتظار بود.
* احسان حدادي ميتوانست با تمركز طلا بگيرد
سوسن حاجي پور نيز ديگر تكواندوكار كشورمان تقريبا شرايط يكساني با يوسف كرمي داشت و تقريبا ميتوانستيم از چهره وي كاملا فشار رواني بالا را احساس كرد. در خصوص احسان حدادي به رغم اين كه ما در اين ماده موفق به كسب مدال نقره شديم، ولي تصور من بر اين بود كه اگر وي در پرتاب آخر تمركز بالايي داشت بدون شك مدال وي طلا بود، نه نقره. هر چند وي دچار استرس نبود، اما تمركز كافي براي پرتاب ديسك را نداشت، ولي در عين حال مدال نقره وي در رشته دووميداني تاريخي بود.
** خلاء روانشناس در بازيهاي المپيك بسيار محسوس بود
حضور يك روانشناس در بازيهاي حساسي همچون المپيك نه تنها براي ورزشكار لازم است، حتي براي كمك و كاهش بار رواني مربي نيز حائز اهميت ميباشد. چون جو المپيك به نحوي است كه ه تماشاگران به دلیل بار روانی کمتر درك بهتري از بازي دارند تا خود مربي. مربي اگر احاطه كاملي بر روي ورزشكار قبل از مسابقات داشته باشد، اما در جريان مسابقات به دليل استرس بالا به طور جد حضور يك روانشناس دارد تا بار رواني وي را كاهش و به درستي كنترل كند. شايد يك دستورالعمل كوچك از سوي يك روانشناس در چنين شرايطي بتواند عدم موفقيت ورزشكار را به يك موفقيت بزرگ تبديل كند، قطعا اگر در اين مسابقات دو مدال نقره ما به طلا تبديل ميشد، از لحاظ رده بندي نيز در جايگاه بهتري قرار ميگرفتيم.
* به جاي حضور غيرالزامي برخي همراهان، بايد روانشناس اعزام ميشد
درست است كه قبل از اعزام تيمها به المپيك ، برخی تيمهاي المپيكي از وجود روانشناسان برخوردار بودند كه نقش سازندهاي در بهبود عملكرد آنها داشتند. اما حضور آنها در مسابقات تاثيرگذارتر از قبل از مسابقات است، چون بيشترين بار و فشار رواني در مسابقات به ورزشكاران تحميل ميشود تا قبل از مسابقات. در اين شرايط وجود فردي متناسب با حالت رواني ورزشكار سبب ميشود تا وي بتواند بر هيجانات منفی خود غلبه كند. واقعا چه ايرادي داشت همانند پارالمپيك كه اكنون دكتر كاظم واعظ موسوي راهي لندن ميشود، در المپيك نيز يك يا دو روانشناس در كنار تيم بود. اهميت المپيك كه کمتر از از پارالمپيك نیست. در اين رقابتها افراد زيادي همراه تيم راهي المپيك شدند كه حضور آنها زياد الزامي نبود.
* درك علوم روانشناسي براي تمام مربيان امكانپذير نيست
كاربرد علوم ورزشي به ويژه روانشناسي كه به نظر ميرسد به راحتي قابل درك و فهم براي افراد توانمند در ورزش نيست. متخصصان زيادي از جمله تغذيه و علم تمرين ميتوانند در موفقيت يك ورزشكار تاثير گذار باشند و تاثير آنها قابل اندازه گيري است. اما ابعاد رواني درك و تشخيص آن براي همه افراد قابل تشخيص نيست، چرا كه اگر در مورد بعد رواني ورزشكاري اشتباهي تشخيص داده شود، چه بسا ورزشكار به مسير بدتري هدايت شود. البته در اين رقابتها حضور متخصص بايومكانيك نيز كه تحليل حركت ميكند در رشتههاي به ويژه شنا، دوي سرعت، پرتابيها و وزنهبرداري بسيار تاثيرگذار است، علم روانشناسي از همه اين علوم در رقابتهاي حساس تاثيرگذارتر است. در صورت اعزام افرادي كه قبل از المپيك با ورزشكاران از نظر مهارتهاي رواني كاري ميكردند، به طور قطع ما در تمام ابعاد موفقيتهاي بهتري داشتيم.
** آكادمي كميته ملي المپيك از جايگاه واقعي خود منحرف شده است
آكادمي كميته ملي المپيك در گذشته پيرامون علمي كردن ورزش در بخشهاي مختلف با تشكيل كار گروههاي تخصصي نقش تاثيرگذاري داشت ، اما هم اكنون چند وقتي است كه مسيرش بیشتر تئوریک است تا عملی،امروز تعريف واقعي آكادمي سنجش و ارزيابي بعد فیزیولوژیک ورزشكاران است. در حالي كه تشكيل كار گروههاي مختلفي از علوم تغذيه، روانشناسي، علم تمرين و بايومكانيك به همراه مربيان تيمها در روند و پيشرفت ورزش كشور نقش مهمي دارد. چون باعث ميشود كه مربيان به صورت مستقيم در اين كار گروهها با متخصصان امر به صورت مستمر و مداوم درگير شوند و ضمن دانش افزايي به حضور متخصصان نيز اعتقاد پيدا كنند.
* تشكيل كارگروه علمي نبايد حالت ويتريني داشته باشد
يك مربي هيچ وقت نميتواند كارايي كه يك روانشناس مهارتهاي ذهني ايفا كند، انجام دهد. حتي در زمينه علم تمرين يك مربي نميتواند به صورت مستقيم راهكارهاي لازم را به ورزشكاران بدهد. چون فردي كه متخصص اين رشته است، حداقل 20 تا 30 كتاب شاخص بايد مطالعه كرده باشد و تجربيات مهمي را كسب كرده باشد. با برگزاري اين كار گروهها حداقل اين ارتباط برقرار ميشود كه مربيان و متخصصان درك متقابلي از هم ديگر و تعامل نزديكي بين اين دو گروه ايجاد شود. همان طور كه در يك تيم فوتبال بابت يك سال انجام رقابتهاي ليگ به مقدار 20 ميليارد هزينه ميشود، اگر 200 ميليون صرف به كارگيري بهترين متخصصان در طول يك سال شود، بدون شك روند رو به رشدي در فوتبال خواهيم داشت. البته اين كار گروهها زماني نقش آفرين هستند كه حضور متخصصان حالت ويترين به خود نگيرد و مشاركت جمعي بين متخصصان و مربيان تيمهاي مختلف برقرار شود، اما متاسفانه بيشتر وقتها شاهد اين قضيه هستيم كه متخصصان در كار گروهها بيشتر جنبه ويتريني پيدا ميكنند نه عملكردي.
نظرات شما عزیزان: